آخرین پست پایگاه شور حسین(علیه السلام)
بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام و ادب خدمت همه ی دوستان و یاران گرامی
امشب دوشنبه اس شبی که مولامون نامه ی اعمالمون رو میخونن شاید تا حالا هم نامه ی حقیر رو خوندن و دارن سخت گریه میکنن..!
دوستان قدیمی تر اگه یادتون باشه اولین پست وبلاگ رو با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) شروع کردم و الان هم دوست دارم با امام زمان تمام کنم
شاید بعضی ها از خودشون بپرسن مگه اسم این وبلاگ شور حسین(علیه السلام) نیست پس چرا با امام زمان(علیه السلام) شروع و تموم میشه؟
در جواب این سئوال باید عرض کنم چون خیلی ها امام زمانشون رو نشناختن جلوش لشکرکشی کردن و برای یه کاسه گندم بروش شمشیر کشیدن و اونو به شهادت رسوندن، پس ما باید اونقدر از امام حاضرمون بگیم و بشنویم تا اونو بهتر و بیشتر بشناسیم تا انشالله تو سپاهش باشیم نه در مقابل سپاهش
خیلی دلم میخواست اسم وبلاگو بذارم شور و شعور حسین(علیه السلام) تا همگی بدونیم که شور به تنهایی برای شناخت ولی خدا کافی نیست و برای شناخت امام باید علاوه بر شور، شعور نیز داشت اما خب به لحاظ ادبی شور حسین(علیه السلام) رو برگزیدم..
دوستان ببخشید اگه متن داره طولانی میشه ولی چون دیگه قراره اینجا ننویسم میخوام خیلی چیزارو بگم تا دشمن فکر نکنه که خسته شدم و بریدم و دارم میدون رو خالی میکنم
تو این چهار سالی که اینجارو اداره میکردم خیلی چیزارو دیدم و شنیدم و کشیدم، ولی هیچ کدومشون حتی سر ذره ای روم تاثیر منفی نداشت البته بعضی چیزا که از بعضی رفقا می دیدم خیلی آزارم می دادند ولی اینکه بخوان منو از ادامه ی فعالیتم منصرف کنن هرگز
.....
یه شب پنجشنبه که توی گلزار شهر دعای کمیل گرفته بودیم من بعد تنظیم سیستم صوتی بین قبور شهدا رفتم و داشتم با خدا درد دل میکردم و از خدا میخواستم شهیدم کنه و بین این قبرا واسه من هم یه قبر پیدا بشه(از شما چه پنهون این مال اون موقع بود الان دوست دارم جنازم دیگه برنگرده تا مثل مادرمون مزارم مخفی بمونه ولی خب شایدم مثل اوستا عبدالحسین برونسی بعد چندسال جنازم برگرده) خلاصه با خدا درد دل و راز و نیاز میکردم که یهو به ذهنم رسید خب من که آرزوی شهادت دارم و باب شهادت هم با وجود اینکه باریک شده ولی بازه چطوری میشه شهید شم؟
تو این فکرا بودم که یهو متوجه شدم روی قبری که پایینش نشسته بودم، نوشته: سرباز رشید اسلام شهید... (اسمش یادم نیست ولی من جوابمو گرفتم!)
دیروز رفتم دفترچه ی نظام وظیه خریدم تا انشالله تو لشکر حضرت ولیعصر لیاقت سربازی رو داشته باشم و به آرزوی دیرینه ام برسم
امروز هم رفتم کارای واکسیناسیون و معاینه ی پزشکی رو انجام دادم و فردا میخوام برم پلیس بعلاوه ۱۰ و ارسال مدارک و چون غیبت دارم فکر کنم در اسرع وقت اعزام
برای اینکه دیگه تو این وبلاگ ننویسم دلایل خیلی زیادی دارم
اولیش رو که عرض کردم خدمت مقدس سربازی هست که فکر کنم دیگه وقتی برام باقی نمی ذاره تا بتونم اینجا مطلب بنویسم
یه دلیل خیلی مهم دیگه وابستگی شدیدی هست که نسبت به این وبلاگ پیدا کردم و برای اینکه از این تعلق آزاد و رها شم میخوام دیگه اینجا ننویسم
دلیل دیگه اینه که میخوام به امید خدا و مدد شهدا بعد دوره ی آموزشیم برای هیئتمون یه کانون فرهنگی - مذهبی تشکیل بدم تا بعداز ظهرها و شب ها با بچه های خردسال(شهدای آینده) کارهای دینی و اعتقادی انجام بدم که اینم بدجوری وقتم رو می گیره و اجازه نمیده اونجور که شایسته هست اینجا خدمت کنم
و خیلی دلایل دیگه که همشون قابل بیان کردن نیستن...
.....
بذارید یه خاطره ی کوتاه براتون تعریف کنم
سال ۸۰-۸۱ وقتی تو مسجد بعثت هیئت حسن بن علی(علیه السلام) رو حقیر و سید عزیز تاسیس کردیم کارمون خوب پیش میرفت اما بعد گذشت سه چهار سال حضرات بانیان و هیئت امنا و امام جماعت مهربان!! که با هیئت و قضیه ی هیئت داری مخالفت شدید نشان دادند مجبورمون کردن هیئت رو تعطیل کنیم
اما سال ۸۶ بعد از فوت برادر بزرگترم مادرم مقداری پول در اختیارم قرار دادن و من یه دستگاه جاس ۱۵۰۰ با دوتا نیم باند بی ان سی و یه میکروفون زاین بصورت قسطی خریدم و یه هیئت دیگه تشکیل دادم
هیئتمون تا همین عید ۹۲ شروع به فعالیت داشت اما چون سید دوستم در سال ۸۸ هم یه هیئت تاسیس کرده بود تصمیم گرفتیم این دو تا هیئت رو با هم ادغام کنیم و یه هیئت بزرگتر و منسجم تر تشکیل بدیم که این قضیه از فروردین ۹۲ اتفاق افتاد و دوتا هیئت یکی شدن و الان خداروشکر هیئتمون دارای حسینیه هست و تو حادثه ی ۲۰ مهر ۸۹ پادگان امام علی(علیه السلام) ۴ تا از اعضای شورای هیئتمون به درجه ی رفیع شهادت نائل آمدند
پس دوستان عزیز و دلسوز یقین داشته باشید ما هرگز سنگر خودمون رو خالی نمی زاریم فقط گاهی اوقات مجبور به تغییر تاکتیک میشیم حالا هم مطمئن باشید بزودی با سنگرهای جدیدی وارد ماجرا میشیم و دشمنان ولایت رو نابود میکنیم
.....
پ ن۱: تا زمانیکه تاریخ دقیق اعزامم مشخص نشده به این وبلاگ سر میزنم و جوابگوی نظرات شما عزیزان هستم
پ ن۲: استفاده از تمامی مطالب و تصاویر و ابزارهای این وبلاگ به هر نحو حتی بدون قید نام منبع بلامانع و آزاد است
پ ن۳: از تمامی کسانی که تو این مدت به بنده ی حقیر برای نوشتن و آماده سازی مطالب همه نوع کمک و دلگرمی دادن کمال تشکر و قدردانی رو دارم علی الخصوص مادر بزرگوارم که خیلی وقتا که من داشتم مطلب مینوشتم با آوردن یه چای نبات نیروی منو برای ادامه ی فعالیت چند برابر میکردن
پ ن۴: از تمامی دوستان عزیزی که در طراحی ابزارها حقیر رو یاری دادن کمال تشکر و قدردانی رو دارم علی الخصوص مدیران محترم وبهای: نجوا۱۲ - ایقنا و ...
پ ن۵: به دلیل نداشتن هاست اختصاصی مجبور می شدم فایل هارو تو مکانهای عمومی آپلود کنم که همین امر باعث میشد بعد مدتی فایل ها یا حذف میشدن یا مشکل دیگه ای براشون پیش میومد و حقیر شرمنده ی دوستان می شدم از این بابت هم طلب حلالیت دارم
پ ن۶: خیلی وقتا به آمار وبلاگ که نگاه میکردم خوشحال میشدم که بازدید از مطالب زیاد بوده اما خیلی دوست داشتم برای یه بار هم که شده امام زمان(علیه السلام) به وبلاگ بیان و نظر مثبتی رو درج کنن برام دعا کنید این اتفاق افتاده باشه
پ ن۷: تو مدت این چهار سال خیلی خاطرات بد و خوبی داشتم با خیلی هاتون آشنا شدم و از هر کدومتون نکات ارزشمندی رو یاد گرفتم که واقعا مدیون همتون هستم
پ ن۸: از تمامی خواهران و برادران گرامی طلب حلالیت دارم و اگر کسی بر گردن حقیر حقی داره یا حلال بفرماید یا امر کنه که چطور می تونم براش جبران کنم
و در آخر هم از تمامی خواهران و برادران گرامی طلب میکنم که حتما حتما ایمان و اعتقاد خودشون رو تقویت کنن چون واقعا بعضی چیزای این محیط در عین ناباوری بسیار خطرناک هستن
خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار
خادم الزهرا دوشنبه ۷/۱۱/۹۲